اشاره: بسيار از تقوا سخن گفته شده و مي شود. شايد سبب اهتمام ويژه به اين موضوع جايگاه و اهميتي است که اين موضوع در نظام فکري و عملي تفکر اسلام و قرآن دارا مي باشد. اگر بخواهيم عناصر کليد و مقومات اساسي دين اسلام را در چند چيز خلاصه کنيم؛ بي گمان پس از باورهايي که از آن به اصول دين ياد مي شود موضوع تقواست.
هر چند که در حوزه هاي مختلفي چون بينشي و فقهي و اخلاقي از تقوا و مراتب آن با توجه به کارکردهاي آن در هر يک از حوزه هاي سخن گفته شده است ولي بايد توجه داشت که تقوا بيش از آن که مساله فقهي و اخلاقي به ويژه در حوزه فردي باشد امري اجتماعي است.
تقوا از درون و باطن و از حوزه بينشي آغاز مي شود و به بيرون و عمل اجتماعي و هنجاري کشيده مي شود.
در بينش قرآني، تقوا هم راه و هم روش و هم بينش و نيز عمل است. تقوا داراي مراتبي است که ارتباط تنگاتنگي با مراتب ايماني دارد. هر چه ايمان شخص استوارتر مي شود، تقوا در وي نمودارتر مي گردد. از اين رو مي توان گفت که تقوا بازتاب بيروني ايمان است که در حوزه هاي مختلف اخلاقي و فقهي و هنجاري خود را نشان مي دهد. آن چه در اين نوشتار مورد نظر است، بازخواني آثار اجتماعي تقوا در حوزه عمل اجتماعي و هنجاري بر پايه آموزه هاي قرآني است.
تقوا به معناي حفظ کردن خويشتن از چيزي است که انسان از آن مي ترسد. اين واژه از ريشه وقي گرفته شده است که به معناي حفاظ و سپر است. انسان براي آن که خود را از زيان جنگ حفظ کند و آثار شمشير و نيزه و تير را از خود دفع سازد تن را به سپر مي سپارد تا وي را نگه دارد و آسيبي به وي نرسد.
تقوا در اصطلاح شرعي به معناي نگه داري نفس از چيزي است که موجب گناه مي شود و گرفتار خشم و غضب الهي مي گردد. براي دست يابي به مقام تقوا و رهايي از خشم الهي شخص مي بايست از هر آن چه خداوند از آن بازداشته است پرهيز کرده و به هر چه فرمان داده انجام دهد. بنابراين تعريف تقوا به ترک و پرهيز از آن چه نهي کرده و بازداشته است، تعريف جامع اي نيست؛ چنان که ترجمه و برگردان آن به پرهيز و پرهيزگاري بيانگر معنا و مفهوم قرآني آن نمي باشد؛ حتي اگر در اين تعريف پرهيزگاري را به معناي ترک برخي مباحات نيز معنا کرده و ترک آن را کمال تقوا قرار دهيم؛ زيرا تقوا در حقيقت، چيزي جز حرکت در راه راست و صراط مستقيم نيست که اين راه دربردارنده همه آن چيزي است که ما از آن به دين ياد مي کنيم؛ از اين رو مي توان تقوا را در اصطلاح و فرهنگ قرآني به معناي عمل به دين دانست و يا پا از اين فراتر نهاده و تقوا را به معناي دين داري در حوزه ايمان و عمل دانست. بنابراين مي توان گفت که در مفهوم قرآني تقوا در همان معناي دين داري به کار رفته است و متقي در نهايت همان دين دار است که در حوزه هاي مختلف خود را به اشکال گوناگوني نشان مي دهد.
اگر تقوا را همان دين داري معنا کنيم مي توانيم همان آثار و کارکردهايي که براي دين داري در همه حوزه ها بر شمرده مي شود، براي تقوا بيان کرد. از اين رو مي بينيم که در کتاب وزين فرهنگ قرآن نوشته آيت الله هاشمي رفسنجاني و برخي از محققان مرکز فرهنگ بيش از 119 اثر و کارکرد براي تقوا بر شمرده اند که همان کارکردها و آثار دين در همه حوزه هاي پيش گفته است. اين گونه تعامل با مساله و موضوع تقوا خود بيانگر اموري چند چون ارزش و اهميت تقوا و نيز معناي عام و فراگير تقواست که مي توان آن را مترادف دين داري دانست.
در اين جا تنها به کارکردهاي پرداخته مي شود که تقوا در حوزه عمل اجتماعي و هنجاري به جا مي گذارد و آثار آن به طور مستقيم خود را نشان مي دهد.
از جمله کارکردهايي که قرآن براي تقوا بر مي شمارد اتحاد و وحدت در ميان مسلمانان است؛ زيرا تقوا زمينه ساز تمسک به حبل الله و نيل به وحدت و اتحاد اجتماعي جامعه اسلامي و امت قرآن است. خداوند در آيه 102 و 103 سوره آل عمران در باره کارکرد تقوا در اين حوزه مي فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته.... واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا؛ اي کساني که ايمان آورده ايد تقوا الهي به نحو احسن و کمالي آن به جا آوريد ... و همگي به ريسمان الهي تمسک جوييد و متفرق نشويد.
در حقيقت تقواي الهي در حالت کمالي آن تمسک به ريسمان الهي است که در روايات از آن به قرآن و عترت و سنت ياد شده است . بنابر تفسير ياد شده از حبل الهي، مسلمان متقي مي بايست به حبل الهي تمسک جويد که همان دين است؛ از اين رو گفته مي شود که تقوا همان دين داري است و کسي که دين داري و تقوا را پيشه خويش کند به وحدت دست مي يابد؛ زيرا در اين حالت در حوزه بينشي و نگرش و عمل مي بايست در چارچوب دين ( قرآن و سنت و عترت) عمل و حرکت کند و از آن جايي که وحدت نيز چيزي جز يگانگي در بينش و نگرش و روش نيست ، به خودي خود اتحاد پديدار مي گردد و اختلافات به کناري نهاد مي شود.
جامعه اي بر پايه تقوا استوار است به وحدت و اتحاد دست مي يابد و از آثار اتحاد و وحدت برخوردار مي شود. از اين روست که خداوند مي فرمايد: ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون فتقطعوا امرهم بينهم زبرا کل حزب بما لديهم فرحون ؛ اين امت اسلام امت واحد و يگانه و هم هدفي است و من پروردگار شماييم پس از من تقوا گيرد ولي مردم دين و کتابي را که به وسيله پيامبران به آنان عرضه شده بود قطعه قطعه کرده و هر يک بخشي را ايمان وبه بخشي کافر شدند و دين را اين گونه در ميان خويش تقسيم کردند و هر يک بخشي را گرفتند و به همان شادمان شدند.( مومنون آيه 52 و 53)
در اين آيه به خوبي نموده شده است که چون تقواي الهي را پيشه نکرده و هر يک به بخشي از دين عمل کرده و بخشي را فرو گذاشته و هر يک به آن بخشي که عمل مي کردند افتخار کرده و آن را درست و کامل مي دانستند, موجب شد تا خود گروه گروه شوند و اتحاد و وحدت در دين و رويه و روش از ميان ايشان رخت بر بندد.
بنابراين عمل به دين يعني تقواي الهي داشتن که خود زمينه و بستري براي اتحاد و وحدت هدف و روش است و دوري از تقوا يعني فروگذاري بخشي از دين و عمل به بخشي از آن که در نتيجه آن هر يک تنها به آن بخشي که عمل مي کنند، باور داشته و بدان شاد شده و ديگران را منکر مي شوند و تخطئه مي کنند و اين گونه است که جامعه دچار تشتت و اختلاف مي گردد. اين در حالي است که اگر به ريسمان الهي و حبل خداوندي تمسک مي کردند و به همه قرآن و سنت و عترت عمل کرده و وفادار بودند ؛ وضعيت ايشان اين گونه نمي شد.
کساني که به بخشي از دين ايمان آوردند و بدان عمل کنند، در حقيقت از دين واقعي دور شده اند و اين مساله موجب مي شود تا در برخي از مسايل زندگي خويش به اموري بيرون دين تمسک جويند و گرفتار انديشه و عمل و روش التقاطي گردند. از اين روست که خداوند به نقش تقوا در دوري از التقاط اشاره مي کند و بيان مي دارد که چگونه فقدان تقوا موجب مي شود تا کساني که به دين کامل عمل نمي کنند دچار التقاط شده و از انديشه هاي چون انديشه هاي جاهلي بهره و استفاده مي کنند و از دين کامل دور مي شوند( بقره آيه 189)
در عمل اجتماعي نيز شخص غير متقي به جهت عدم عمل به دين کامل، دچار و گرفتار ناهنجاري مي شود که از آن جمله مي توان به افساد در جامعه و طبيعت ( بقره آيه 205 و 206 و شعرا آيه 179 تا 183) تجسس در کارهاي ديگران (حجرات آيه 12) تجاوز به حقوق ديگران (مائده آيه 2)و دادن نام هاي زشت (همان ) اشاره کرد که چگونه تحت تاثير بي تقوا صورت مي گيرد؛ زيرا کساني که اهل تقوا و دين داري هستند همواره از رفتار نابهنجار در حوزه عمل اجتماعي خودداري مي ورزند و چون دين از آن ها بازداشته و يا خواستار عمل به هنجارها و رفتار پسنديده شده است و شخص دين دار و متقي مي کوشد تا بر پايه آن عمل کند. از اين روست که جامعه دين دار و متقي جامعه اي است که نابهنجاري هاي در آن يا ديده نمي شود و يا به شکل پديده اجتماعي در آن بروز و ظهور ندارد.
جامعه اي که تقوا در آن رشد و به بالندگي رسيده است از طاغوت و بندگي حکومت هاي فاسد و باطل رهايي مي يابد و هرگز دچار آن نمي شود.(زمر آيه 16 و 17) ظلم و بي عدالتي در آن به صورت پديده اجتماعي وجود ندارد (مريم آيه 13 و 14 و جاثيه آيه 19) و مردمانش از عجب و خودپسندي رهايي يافته (بقره آيه 206) و از گناه عيب جويي ديگران مبرا و پاک شده اند.(حجرات آيه 11 و 12) در جست وجو عيب ديگري و يا غيبت از ايشان نيستند ( همان ) و در حوزه مسايل اقتصادي گرفتار کم فروشي (شعراء آيه 179 و 183) و حرام و باطل خوري و تجاوز و معصيت به حقوق ديگران (مجادله آيه 9) نيستند.
اين ها بخشي از کارکردهاي اجتماعي تقوا در آيات وآموزه هاي قرآني است که مي توان گفت که در آيات قرآني جامعه متقي جامعه اي برتر و نمونه اي است که مي بايست آن را جست و در پي تحقق آن تلاش کرد. به يک معنا تقوا در آموزه هاي قرآني چيزي جز دين داري و عمل به تمام دين نيست همان چيزي که از آن در قرآن به حق تقاته ( کمال تقوا) ياد شده است.